سحرسحر، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

چشم روشنی

ورود به یکسالگی

سلام به همه ورود به یک سالگی سحرجون و کلماتی که یادگرفته : نی نی ک مخفف کلاغ د مخفف دست نی نی به کسر نون اول و فتح نون دوم مخفف عینک آب   سی معادل شیر جیس همان جیش معروف جیز ایضا همان جیز خودمان بویه معادل شبکه پویا در تلوزیون م م به جای هر چیز قابل خوردن مینه مینه مینه به جای من من کله گنده در لی لی حوزک .... این طوطی شیرین زبون ما دیگه می تونه وایسته و چند قدمی هم با هیجان خاصی راه میره ؛ تقریبا بالارفتن نامبرده از هر بلندی که به قدش بخوره قطعی است  ...
26 مرداد 1393

مهارت های کسب شده

سلام  تقریبا می توان گفت که سحر جون از هر تکیه گاهی برای بلند شدن استفاده می کنه و کاملا می تونه با درک موقعیت با کمترین آسیبی مهارت ایستادن رو تجربه کنه بعضی وقت ها هم ناخودآگاه تعادل خودش رو روی دو پا حفظ می کنه  از طرفی کلمات آب - هم - ممه - بابابابابا و از همه کاربردی تر دددد رومیگه و غروبا پاچه شلوار من یا گوشه چادر مادرش رو کنار رخت آویز میچسبه و اعلام دددددد میکنه تا یه نیم ساعتی ببریمش بیرون نامبرده روز به روز شیطون تر میشه حتی با گرفتن کنترل به سمت تلوزیون کانال رو هم عوض می کنه . چیزی که توجه آدم رو به خودش جلب می کنه روند رشد یک کودکه میشه گفت هر روز براش یه تازگی خاص داره و این بالندگی جسمی و ذهنی همون م...
2 مرداد 1393

به برکت سحر

به برکت سحر نامش سحر این روزا با سحر کوچولو سحری می خوریم دو شب هم نذاشت خواب بمونیم جفت پا اومد تو شکمم. گوش دادن به دعای سحر و نگاه به امانت خداوند حس خاصی به من میده  عجب دعای کامل و جامعیه  ...
17 تير 1393

جام جهانی 2014

این روزها روزهای توپ و تور است از والیبال بگیر تا فوتبال خلاصه اینکه اونقدر تو این بازی ها هی حرص خوردیم و گفتیم : چه توپی توپ و بزن  چرا توپ خراب کردی  ووو باعث شده اولین کلمه ای که سحر به زبون بیاره و به اشیا مرتبط با اون اشاره کنه و درک فیزیکی از اون داشته باشه همان " توپ " است البته با لهجه خودش  ...
2 تير 1393

تانک T-72 و رضازاده

خوب چه ربطی به هم داره و چه ربطی به سحر؟ ربطش اینه که این کوچولو ما در آخرین مراحل آموزش تکمیلی 4 دست و پا همانند یک تانک از روی هر نوع مانعی عبور می کند و علاقه ای به تغییر مسیر از خود نشان نمی دهد . برای من خیلی جالب بود که از دور نظاره گر تلاش این موجود هوشمند برای ایستادن محتاطانه بودم : اول لبه مبل راحتی را با یک دستش می گرفت بعد دست دیگرش را به دست اول نزدیک می کرد حالا کمی فشار به مبل برای اینکه توانایش را در وضعیت فعلیش برای بلند شدن بسنجد حال آروم آروم زانوی یک پا و بعد دومی را به لبه مبل نزدیک کرده و باز مزه مزه کرده از حالت تعادل جدیدش مطمئن شده با هماهنگی همه بدن ایستاده و در پایان خوشحال از موفقیتش یاد چی اف...
25 خرداد 1393

بازگشت اژدها

 سلام سلام سلام من اومدم سرنجام بابای سحر تونست از لابلای روز و هفته و ثانیه و دقیقه وقتی واسه سرخاروندن بیابد که ان را هم به وبلاگ دادیم تا نگویند تنبلی باور بفرمایید تو این چند ماهه صددرصد در اختیار سحرم  چون شکل گیری خمیره بچه برام خیلی مهمه  حتی مطالعات هرچند اندکم به کتب تربیت کودک برمی گردد که بنا دارم نکات خوب را ضمن معرفی منبع و رعایت کپی رایت در وبلاگ درج کنم البته باید اقرار کنم خیلی وقایع نگار خوبی نیستم و در زندگیم کمتر از گذشته یادگاری هست و این تجربه جدیدی برایم محسوب می شود گرچه کلیشه ای نیستم و مطالبم متنوع خواهد بود خوب هرچی عذر تقصیر بابت تاخیر آوردیم کافیست از سحر بگویم اولا که بسیار تنوع طلب و شیطون ...
19 خرداد 1393

عيد خوشمزه

سحر عزيزم. عيد امسال خيلي متفاوت بود. عيد جشن آرزوي من براي داشتن تو. خوشمزه ي من ! صد سال به اين سالها.   ماشالا چش نخوري عمه! اسفند دونه دونه سحـــر اومد به خونه سحر يكي يدونه سحر برام بمونه سحر چراغ خونه هر كي بود هر كي نبود بتركه چشم حسود!     
3 فروردين 1393

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود

درود یه بعداز ظهری وقتیکه سحر معصومانه خواب بود داشتم نگاش می کردم به چشماش ، دستای کوچیکش، ناخوناش، به چهره مهربونش ، به صدای نفساش ؛ با خودم می گفتم واقعا بعضی ها چطور میتونن مشرک باشن ؟ واقعا اونایی که کلی صغری کبری چیدن و اونهمه نظریه و کتاب دادن بیرون و کلی زور زدن که ثابت کنن خدایی نیست اگه فقط یک ساعت هوشمندانه و بدون کبر به کوچولوشون نگاه می کردن می اوردن . هر که را که بخت دیده می دهد     بر رخ تو بیننده می کند وان که می کند سیر صورتت         وصف آفریننده می کند                     میگن دستیار گالیله معروف اعتقادی به خدا نداشت یه روز اومد تو ...
17 آبان 1392

شنوایی سنجی

سلامی دیگر الان بیشتر از یک ساعته که وبلاگ رو می خوام ادیت کنم ولی تازه سحر کوچولو رخصت داده اون هم نصفه نیمه. چهارشنبه یی بردیمش شنوایی سنجی شکر خدا مشکلی نداشت جالب بود که موقع معاینه قلقلکش میومد و تو خواب می خندید ما رو بگو که فکر می کردیم چه الم شنگه ای ممکنه بپا کنه. دیروز هم تو مهمونی مکه خالم به شکلی جهانی به مهمانان معرفی شد کلاغه خبر اورده که ظاهرا هم خیلی ها چشم طمع دارند ولی از همین حالا به همه مشتاقان بگم که فیلترهای زیادی برای رسیدن به سحر هست و باید طوری بچه هاشونو تربیت کنن که 7 خوان رو به سلامت پشت سر بزارن چون من خیلی به اوج می رسونمش هرکی میخاد باید بتازه تا برسه رودرواسی هم با هیشکی ندارم.   ...
17 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم روشنی می باشد